پاتوق

مجموعه مطالب این بخش، بیشتر نظرات شخصی هستند و اصراری بر قبول مطالب نیست. خوشحال می شوم نظرات شما را هم راجع به این مطالب بدانم.

 

 

Rate this item
(238 votes)

آیا هر کتابی  ارزش یکبار مطالعه را دارد؟

بعضی ممکن است به این سوال، پاسخ مثبت بدهند و بعضی ها هم به خاطر کثرت منابع و محدودیت زمانی، ممکن است جوابشان منفی باشد. اما اجازه بدهید به این قضیه از زاویه ای دیگر نگاه کنیم:

 با توجه به محتوای منابع و گروه های سنی هدف، تقریبا هر منبع رسانه ای اعم از کتاب، روزنامه، سایت، فیلم، فایل صوتی و مانند اینها را می توان در یکی از دو گروه  منابع آگاهی و منابع ناآگاهی قرار داد. 

حال اگر مقدمات ذهنی ما برای پذیرش منابع ناآگاهی  مستعد باشد در مواجهه با این منابع روز به روز بر منابع نااگاهی ما افزوده می شود و اینجاست که بار معنایی "فلانی اهل مطالعه است" به طور کامل متفاوت می شود و در حقیقت هر چقدر شخص با این منابع نااگاهی بیشتر درگیر می شود بیشتر در باتلاق ناآگاهی فرو می رود و عبارت  " چه فایده دویدن را، وقتی که در مسیر اشتباه افتاده باشی" مصداق پیدا می کند.

خب، حال که ما به رابطه بین کثرت مطالعه و عقلانیت شخص با توجه به نوع منابع و قدرت تشخیص و تمییز شخص پی بردیم به احتمال قریب به یقین هر چه داشته های عقلانی شخص در قلمرو آگاهی بیشتر باشد قدرت نقد منابع ناآگاهی را خواهد داشت و مواجهه با منابع ناآگاهی در ارتباط با منابع عظیم آگاهیش به اصطلاح مواجهه نجس با آب کثیر را خواهد یافت و البته بر عکس این امر هم می تواند صادق باشد به طوری که یک منبع اگاهی در بر خورد با شخصی که غرقه در منابع ناآگاهیست حکم آب قلیل را پیدا می کند و در انباشت منابع ناآگاهی شخص مستحیل می گردد. علیرغم تبلیغات بر روی منابع خاص عقل سلیم حکم می کند که تابعیت منابع مورد نظر را به گروههای مذکور، مورد بررسی و دقت قرار دهیم. ممنون می شوم ازنظرات ارزشمند شما خواننده عزیز ، راجع به این موضوع  مطلع شوم.

محمود بشارتی گیوی

Rate this item
(214 votes)

مراتب شناخت

حقیقت مثل لایه های پیاز است هر چقدر بیشتر پوست بکنی بیشتر اشکت را در می آورد.(ناشناس)

مراتب شناخت را شاید بتوان بر اساس مراحل سه گانه آگوست کنت در سه مرحله الوهیت، علیت و ثبوتیت تبیین کرد:

مرحله الوهیت*: يعني بشر اکثرا علل حوادث و پديده هاي طبيعي مانند زلزله و توفان و... را در امور مقدس جستجو مي کرد.

مرحله علیت: در اين مرحله ذهن به دنبال نيروهاي انتزاعي و موجودات مجرد است. ويژگي اين مرحله توسل به جوهرهاي مجرد و مفاهيمي مانند “ذوات” و “ويژگيهاي مابعدالطبيعي” است.

مرحله ثبوتیت: اين مرحله که بلوغ ذهن بشر در آنجا رخ مي دهد انسان نمودها را مشاهده کرده، روابط منظمي که ممکن است در لحظه اي معين و يا در طول زمان بين آنها يافت شود، تعيين مي کند.**

رد پای این سه مرحله را در داستان زیر باهم بررسی می کنیم:

دوستی تعریف می کرد:***یک شب موقع برگشتن از ده پدری تو شمال ، به جای اینکه از جاده ی اصلی بیام ، یاد حرف پدرم افتادم که گفت : جاده ی قدیمی با صفا تره و از وسط جنگل رد می شه. من هم پیچیدم تو خاکی. 20 کیلومتر از جاده دور نشده بودم که یهو ماشینم خاموش شد و هر کاری کردم روشن نشد وسط جنگل ، داره شب میشه ، نم بارون گرفت ...
اومدم بیرون یکمی با موتور ور رفتم دیدم نه میبینم ، نه از موتور ماشین سر در میارم. 
راه افتادم تو دل جنگل ، راست جاده خاکی رو گرفتم و مسیرم رو ادامه دادم . دیگه بارون حسابی تند شده بود . و هوا هم تاریک شده بود. با یه صدایی برگشتم ، دیدم یه ماشین خیلی بی سروصدا بغل دستم وایساد. 


من هم بی معطلی پریدم تو ماشین . اینقدر خیس شده بودم که به فکر اینکه توی ماشین رو نگاه کنم نبودم . وقتی رو صندلی عقب جا گرفتم ، سرم رو آوردم واسه تشکر دیدم هیشکی پشت فرمون و صندلی جلو نیست !!!! ماشین یهو همینطور بی صدا راه افتاد هنوز خودم رو جفت و جور نکرده بودم که تو یه رعد و برق دیدم یه پیچ جلومه !!
تمام تنم یخ کرد نمیتونستم جیغ بکشم ماشین هم همینطور داشت می رفت طرف دره . تو لحظه های آخر خودم رو به خدا اینقدر نزدیک کردم که بابابزرگ خدا بیامرزم اومد جلو چشم . (مرحله الوهیت
تو لحظه های آخر ، یه دست از بیرون پنجره ، اومد تو و فرمون رو چرخوند به سمت جاده نفهمیدم چه مدت گذشت تا به خودم بیام . (مرحله علیت)
از دور یه نور دیدم و حتی یه لحظه هم تردید نکردم .درو باز کردم و خودمو انداختم بیرون 
اینقدر تند میدویدم که هوا کم اورده بودم . دویدم به سمت آبادی که نور ازش میومد رفتم تو قهوه خونه و ولو شدم رو زمین بعد از اینکه به هوش اومدم جریان رو تعریف کردم وقتی تموم شد ، تا چند ثانیه همه رنگشون مثل گچ سفید شده بود و ساکت بودند یهو در قهوه خونه باز شد و دو نفر خیس اومدن تو ، یکیشون داد زد : ممد نیگا ! این همون احمقیه که وقتی داشتیم ماشین رو هل میدادیم سوار شد !!!!!! (مرحله ثبوتیت)


فکرش را بکنید ممد و دوستش وارد آن قهوه خانه نمی شدند ... شاید آن مرد پریشان احوال با آن دست غیب و کراماتش هم اکنون مریدانی داشت و در آینده نیز بقعه ای به اماکن ما افزوده میشد.

از این دست اتفاقات چه واقعی، چه ساختگی در  تاریخ ما بی شمارند اگر در آن بزنگاهها ممد و دوستش در قهوه خانه های تاریخ وارد می شدند فکر می کنید چقدر از این همه اماکن و توتم و تابوهای ما کم می شد؟؟!

محمود بشارتی گیوی

منابع:

 *نظریه های جامعه شناسی، مراحل سه گانه ذهن بشر از نظر آگوست کنت

 * مراحل سه گانه ذهن بشر ، روزنامه رسالت > شماره 5938 24/5/85 > صفحه 17 (انديشه غرب)

  **داستان از سایت http://farmanbar.persianblog.ir/post/48/